جدول جو
جدول جو

معنی لته لند - جستجوی لغت در جدول جو

لته لند
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ تَ پُ)
نام یکی از دیه های لاریجان. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 115)
لغت نامه دهخدا
(تَتْ تَ)
نام شهری است از بلاد سند که به هاء هندی تهته گویند و از جمله شهرتته یکی دیول است که حکیم دیولی شاعر از آنجا بوده و دیبل معرب دیول است باری منسوب به آن شهر را تتوی گویند و از آنجا بوده رشیدالدین صاحب کتاب منتخب اللغه و فرهنگ رشیدی. امیرخسرو دهلوی گفته:
سروی چو قدت در چمن تته نباشد
گل همچو رخ خوب تو البته نباشد.
(انجمن آرا) (آنندراج).
نام یکی از بلاد هند است که در خود هند تهته با های مخفی است. (فرهنگ نظام). تته شهر معروف سند باشد... قریب چهل فرسخ در جنوب مولتان و تقریباً در مصب رود سند واقع است. (تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ص 112 ح شمارۀ 5). رجوع به تاریخ شاهی ص 116، 157، 158، 160، 161، 168، 240 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ لِ)
دهی از دهستان ولوپی بخش سوادکوه شهرستان ساری، واقع در 11هزارگزی راه شوسه و راه آهن شاهی به تهران. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه چرات. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ تَ / تِ لَ تَ / تِ)
لت لت. پاره پاره. لخت لخت. رجوع به لت و لت لت شود
لغت نامه دهخدا
صحاف که ته بندی کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ته بندی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد، واقع در 32هزارگزی خاوری ملاوی، دارای 130 تن سکنه، شیعۀ فارسی زبان از طایفۀ لت وند. محصول آنجا غلات و تریاک و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لته لته
تصویر لته لته
پاره پاره لخت لخت لت لت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لند لند
تصویر لند لند
غرغر
فرهنگ لغت هوشیار
سایه بان پرده ای که از نی بافند، حصاری که از نی درست کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
کرت کرت، از توابع لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی نزدیک روستای نارنج بن نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمت بندی کردن زمین کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی